کد مطلب:315914 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:170

به مناسبت ولادت باسعادت حضرت عباس
دكتر قاسم رسا



آمد آن ماه كه خوانند مه انجمنش

جلوه گر نور خدا از رخ پرتوفكنش



آیت صولت و مردانگی و شرم و وقار

روشن از چهره ی تابنده و وجه حسنش



ز جوانمردی و سقایی و پرچمداری

جامه ای دوخته خیاط ازل بر بدنش



آنكه آثار حیا جلوه گر از هر نگهش

وانكه الفاظ ادب تعبیه در هر سخنش



میوه ی باغ ولایت به سخن لب چو گشود

خم فلك گشت كه تا بوسه زند بر دهنش



كوكب صبح جوانیش نتابیده هنوز

كه شد از خار اجل چاك چو گل پیرهنش



[ صفحه 234]



آن چنان تاخت به میدان شهادت كه فلك

آفرین گفت بر آن بازوی لشكرشكنش



همچو پروانه ی دلباخته از شوق وصال

آن چنان سوخت كه شد بی خبر از خویشتنش



خواست دستش كه رسد زود به دامان وصال

شد جدا زودتر از سایر اعضا ز تنش



ز ادب چهره بر آن قبله ی حاجات بنه

كه شود زنده مسیحا ز نسیم چمنش



كوته از دامنت ای شاه مكن دست «رسا»

از كرم پاك كن از چهره غبار محنش [1] .




[1] همان، ص 164 و 165.